چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, :: 1:27 قبل از ظهر :: نويسنده : yekta
چه كســـــي خواهد ديد ؟ مـــردنم را بي تو گاه ميانديـــــشم خـــــبر مرگـــــــ مرا با تــــو چه كس ميگويد ؟ آن زمان كه خبر مرگــــــ مرا ميشنوي روي خندان تو را كاشـــــكي ميديدم شانه بالا زدنـــت را بي قيد و تكان دادن دستتـــــــ كه مهم نيست زياد و تكان دادن ســـــر ... چه كســـــي باور كرد ؟ جـــنگل جان مرا آتش عــــــشق تو خاكـــستر كرد
![]()
از نســـیمی که پیام آور توست؟ از بــــهاری که مرا رسوا ساخت؟ از خـــــدایی که خودش می داند؟... عشق وحشــــی تر از آن است که پنهان ماند
می خواهــــــم تســـــلیم شـــوم این را به همــــه بگو........ به باد که بگــــویی به گــــوش دنیا می رساند شـــاید با تســــــلیم شدنم لحظه ای راحت بخندم......... دیگر به عشق ایمان نـــــدارم دوستی را دوست نــــــدارم محبت زیبا نیست،شاید محـــــبتی نیست...... از رویای فردا نــــگو فردا مرگ ته مانده ی زندگیست فردا خیانتی در راه است خیانت باران به آسمان خیانت پروانه به شمع خیانت مرداب به نیلوفر.... بیچاره نیلــــــوفر............! فکر می کرد مرداب قدرش را می داند نیلوفر چون من،چون تو،چون ما گــــول خورد............. عشق را باور کرد دل به مرداب داد عاشـــــــق شد،دل باخت.......... و هنوز ماتــــــ و آرام منتظر معجزه ی عــشق است......... تــــــو چه می کنی؟......... مثل ما تسلیم میشوی؟ اینجا خبری نیست تنها خبر اینجا ......... مرگ شقایق هاست به همه بگو: من تسلیم می شوم .......
مـــن به درماندگی صـــخره و ســــنگ مــــن به آوارگی ابــــر و نســــیم مــــن به سرگشتگی آهوی دشــــت مــــن به تنهــــایی خـــود می مانم مــــن در این شب که بلند است به اندازه حســـرت زدگی گیسوان تــــو به یـــادم می آید شـــعر چـشـــمان تو را می خوانم چشــــــم تو چشمه شوق چشــــــم تـــو ژرف ترین راز وجود بـــرگ بیـــد است که با زمــــزمه جــــاریه باد تن به وارســتن عمر ابدی می سپـــرد امـــــــــــا برای مـــــــــن افســـــــوس غـــــــــــمم از زیســـــــتن بی تـــــو در این لحظه پر دلــــــــهره است و غــــــم تو این غـــــم شیرین را
میدانم بین من و تو دیواریست به بلندای آسمان اما برای با هم بودن نیازی در کنار هم بودن نیست تو یادم کنی و نکنی من به یادت هستم...... همانقدر که دلهایمان پیش هم باشد کافیست..... بگذار فاصله ها خود را به این جدایی ها دلخوش کنند وقتی دلهایمان با هم است خیالی نیست.......
چه فایده ماندن یا رفتن هر دو یکیست و هر یکی هیچ
با رفتنت هر که مرا دید گریه کرد می خواند.
![]()
![]() |